وسط راه بود که کفش های همیشه راحتم، انگار شده بود ده کیلو!حس میکردم با هر قدم، پاهایم را به سمت زمین می کشد!زینب گفت من هم همین حس را دارم!کفش هایمان را عوض کردیم!کوله ی من را دادیم ماشین ببرد به مقصد شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... !...
ما را در سایت شب ِ جمعه است و حَـــــــرَم دلهره اش بیشتر است ... ! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 7abrizan2 بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت: 10:43